مــا چیــزے را ڪــہ בلمــان مــے פֿـــواهــב ؛ בاشتـــہ
باشیـــمـ....
می دانی..؟
آدم های ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می وَرزَند..
ساده می مانند..
اما سَخت دِل می کنند....
آن وقت که دل می کنند..
جان می دَهند
اين روزها انگار آدمها به دست هم پيرمى شوند
نه به پاى هم. . .!
یـﮧ وقتایے تـو زندگے مے رسـﮧ
کـﮧ بـايد دستـت رو بـزنے زيـرِ چـونت
و جَريـان زِنـدگـيت رو فقـط تمـاشـا كنے
بعدشم بِگـے: بـﮧ درک
کاش میشـــد :
انگشت را تا تـــــه حلــــ
ــــق فرو کرد
و بعــــضی
دلتنگـــی هـــــا
را یکجـــا بالا آورد ...
ﻋﺸـــ♥ـــﻖ ...
ﻧــــﻪ ﭘــــﻮﻝ ﻣﯿﺨــــﻮﺍد ...
ﻧــــﻪ زیبایــــی ...
و ﻧــــﻪ هیــــچ چیــــز دیگـــــه ....
ﻓﻘـــــــــــﻂ " ﺩﻭ ﺗــــﺎ ﺁﺩﻡ " ﻣﯿﺨــــــــﻮﺍﺩ ...
ﺗﺎﮐــــــــﯿﺪ ﻣﯿﮑﻨــــﻢ : ﺁﺩ مـــــــــــــــ .......!
سُـڪـوتـ مـﮯ ڪُـنَـمـ . . .نَـﮧ ایـטּ ڪِـﮧ گَــلـویـﮯ
يه وقتايی که دلت گرفته ..به ياد لحظه ای بيفت که..
اون همه ی بی قـراری های تو رو ديد
اما ... چشمـاشو بست و رفت
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ ...
ﻣﻦ .. ؟ !
ﭼﻪ ﺩﻭﺣﺮﻓﯿﻪ ﻭﺳﻮﺳﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﯾﺴﺖ .....
ﺍﯾﻦ ﻣﻦ! ﻧﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻢ ، ﻧﻪ ﻣﻬـﺮﺑﺎﻧﻢ .... ﻭ ﻧﻪ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﻧﮕﺎﻫﯽ ...!
ﻓﺮﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﻣﺎﻧﮑﻦ ﭘﺮﺳﺖ ....
ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ ... ﺧﻮﺩﻩ ﺧﻮﺩﻡ ! ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﻡ !
ﺻﺒﻮﺭﻡ ﻭ ﻋﺠﻮﻝ !!
ﺳﻨﮕﯿﻦ ... ﺳﺮﮔﺮﺩﺍﻥ ... ﻣﻐﺮﻭﺭ ... ﻗـﺎﻧﻊ .... ﺑﺎ ﯾﮏ ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﻭ ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﮕﯿﻪ ﺯﯾﺎﺩ !!!
ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﯽ ﻧﻪ
ﺳﯿﺮﺕ ﺁﺩﻣﯽ ؛ ﻫﯿﭻ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺭﺍﻫﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿــﺮ ﻭ ﺑـــــــﺮﻭ
ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﺎ ﺗﻮﻗﻒ ﻣﻤﻨــــﻮﻉ ﺍﺳﺖ
امشب یهو دلــــــــــــم کودتا کرد...
تو رو می خواســـــــــــت..
.
.
.
.
ســَـرَم رو کردم زیر ِ بالشت
آروم به دلـــــــــــم گفتم
خــــــــــفه شو....
دوره دموکراسی گذشته.... می زنم لهـــــــــت میکنم!!!!!!!!
به سلامتی اونی که هزار تا خاطرخواه داره
ولی نصفه شبی دلش گیر یه بی معرفته ....!
آرزوی خیلی ها بودم
از آن دست نیافتنی هایشان….
ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی…!!!
اهل پنهان کاری نیستم...
اعتراف میکنم...
زمانی دل یکی را سوزاندم ...
حالا...
یکی...
یکی...
یکی...
دلم را میسوزانند...
پر از زخم هاییست
که قرار است وقتی "بــــزرگــ شدم "
فــــراموشــشان کنم !!!
دَر روزهایے کِہ دِلَم شِکَستِہ اَستـ
یادِ حَرفهاےِ پِدَر ژِپِتُو بِہ پینُوکیُو مے اُفتَمـ !
پینوکیو چوبی بمان....
ادم ها سنگی اند....
دنیایشان قشنگ نیست....
خدایا ….
تو دنــیای ما آدمــا
یه حالتی هست به نام " کــم آوردن"
تو که خــدایی و نمیتونی تجربش کنی
خــوش به حــالت !!!
تنهاییم را به گردن هیچ کس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد
ب تــــاوان دلـــم ک شکـــسـت دلهـا مــی شـکنم
گــــنـــاهــــش پـای دلـــی ک دلـــم را شـــکـــســـت!
خــدایا آخـرش نـفـهـمـیدم اینجــایی که هستـم ،
تقـدیـر مـن اسـت یا تقصـیر من!؟
عزیزم وقتی گند زدی به زندگی طرف
موقع رفتن دیگه دهنتو ببند لطفا
نگو قسمت نشد !!!
با داداشش دعوام شد..
آخه فهمیده بود من دوستش دارم,با رفیقاش تو دبیرستان دور من جمع شدن منم به دوستام گفتم هیچکس حق نداره بیاد جلو،اولین مشت رو زد تو چشمم و من فقط دفاع کردم دومیش رو به اون چشمم زد و من فقط و فقط دفاع کردم دریغ از ضربه ای....خلاصه اینقد زد که از دماغم خون می چکید و چشمام کبود شده بود....فرداش منو دید و چشمای کبودم رو بوس کرد و گفت بی عرضه حداقل تو هم یه مشت تو صورتش میزدی و من فقط بهش خندیدم.....
آخه روم نشد بهش بگم" چشماش خیلی شبیه تو بود"
عشق یعنی این!!!!
برای بعضی دردها نه می توان گریـه کرد
نه می توان فریـآد زد
برای بعضی دردهآ
فقط می توان نگـاه کرد
لبخند زد وبی صدا شکست!!!
نــــامــــردهــــا …
” چـــــند بُـغــض ؟ ” بـه یــک گـ ـَ ـ ـلو …!؟
همیشه رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین لحظه زیر باران بماند
آرام شده ام؛
مثل درختی در پاییز
وقتی تمام برگ هایش را
معلوم نمی شود منتظر تاکسی هستی یا آواره ی خیابان ها
بخار هوا مال سرماست یا دود سیگار
روی گونه ات اشک است یا دانه های بـــــــــــاران!!!
دلم گرفته بقدر تمام روزهایی که
خندیدم
وهمه ادم هارو خنداندم
روزهایی بود که صدای خنده هایم
گوش همه راکر میکرد
...اما...
حالا صدای گریه ام راخودم هم
نمیشنوم
دلم...باران...می خواهد
دلم...دریا... می خواهد
دلم.....دل...می خواهد
خدایادِلـَـــــمــ ؛
گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !
گـ ـاهے میــ ـسوزَد !
و حَتے گــ ـاهے ،
گــ ـاهے نـَ ـه خیــلے وَقتـــ هـآ
میـــ ـشِکَند !
امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَــد به خـُدا...
مــی گویند:
قـِسمت نیست ،
حکمت است ...
خدایا ... !
من معنــی قسمت و حکمت را نمــی دانم ...
اما ...
تو معنــی طاقت را مــی دانــی ...
مگه نه ... ؟!!
بسم الله 
